صاحب دل، زنده دل، روشن ضمیر، در تصوف کسی که از سر گذشته و طالب سر است و حالات وجدانی را به هر عبارت که خواهد بیان کند، عارف، خداشناس برای مثال چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست / سخن شناس نه ای دلبرا خطا اینجاست (حافظ)
صاحب دل، زنده دل، روشن ضمیر، در تصوف کسی که از سَر گذشته و طالب سِر است و حالات وجدانی را به هر عبارت که خواهد بیان کند، عارف، خداشناس برای مثال چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست / سخن شناس نه ای دلبرا خطا اینجاست (حافظ)
مردم خردمند، صاحبان خرد، مردمان عاقل، خردمندان، البّاء، ذوی الالباب، ذوی العقول، اولوالالباب، اهل عقول برای مثال بزرگش نخوانند اهل خرد / که نام بزرگان به زشتی برد (سعدی - ۸۵)
مردم خردمند، صاحبان خِرَد، مردمان عاقِل، خردمندان، اَلِبّاء، ذَوِی الاَلباب، ذَوِی العُقول، اُولُوالاَلباب، اَهلِ عُقول برای مثال بزرگش نخوانند اهل خرد / که نام بزرگان به زشتی برد (سعدی - ۸۵)
دهی است از دهستان فیض آباد بخش فیض آباد محولات شهرستان تربت حیدریه. در 12هزارگزی شمال خاوری فیض آباد واقع است، 266 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و پنبه و ابریشم است. شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان فیض آباد بخش فیض آباد محولات شهرستان تربت حیدریه. در 12هزارگزی شمال خاوری فیض آباد واقع است، 266 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و پنبه و ابریشم است. شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
آهون بر. نقب زننده و چاه جوی را گویند و بعربی نقاب خوانند و بضم بای ابجد هم آمده است. (برهان) (آنندراج). نقاب و معدنچی و چاهخوی. (ناظم الاطباء). رجوع به آهون شود
آهون بر. نقب زننده و چاه جوی را گویند و بعربی نقاب خوانند و بضم بای ابجد هم آمده است. (برهان) (آنندراج). نقاب و معدنچی و چاهخوی. (ناظم الاطباء). رجوع به آهون شود
بیست و یکمین از خانان ازبک خیوه است که تا 1153 هجری قمری امارت داشته است، نام رودی است که نوث قصبۀ ناحیت ایلاق به ماوراءالنهر بر لب اونهاده است. (حدود العالم)
بیست و یکمین از خانان ازبک خیوه است که تا 1153 هجری قمری امارت داشته است، نام رودی است که نوث قصبۀ ناحیت ایلاق به ماوراءالنهر بر لب اونهاده است. (حدود العالم)
هنرمند. باهنر. دارای هنر: اگر بی هنران خدمت اسلاف را وسیلت سعادت سازند خلل بکارها راه یابد و اهل هنر ضایع مانند. (کلیله و دمنه) ، سخت در اندوه دراندازنده. (غیاث اللغات) (آنندراج). اهم. (ناظم الاطباء)
هنرمند. باهنر. دارای هنر: اگر بی هنران خدمت اسلاف را وسیلت سعادت سازند خلل بکارها راه یابد و اهل هنر ضایع مانند. (کلیله و دمنه) ، سخت در اندوه دراندازنده. (غیاث اللغات) (آنندراج). اَهَم. (ناظم الاطباء)
کنایه از اهل دل است وآنکه پیوسته نظر بخوبان دارد. (انجمن آرا). آنان که با توجه و نظر در دیگران اثر گذارند و مردم را بدان نظر آنچه خواهند تلقین کنند. صاحب نظر: چنان خورد و بخشید کاهل نظر ندیدند از آن غبن با او اثر. سعدی. هر چه بدان نور بصر یافتند در نظر اهل نظر یافتند. خواجو. تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است گفتم کنایتی و مکرر نمی کنم. حافظ. نرگس ار لاف زد از شیوۀ چشم تو مرنج نروند اهل نظراز پی نابینایی. حافظ. بحسن خلق توان کرد صید اهل نظر بدام و دانه نگیرند مرغ دانا را. حافظ.
کنایه از اهل دل است وآنکه پیوسته نظر بخوبان دارد. (انجمن آرا). آنان که با توجه و نظر در دیگران اثر گذارند و مردم را بدان نظر آنچه خواهند تلقین کنند. صاحب نظر: چنان خورد و بخشید کاهل نظر ندیدند از آن غبن با او اثر. سعدی. هر چه بدان نور بصر یافتند در نظر اهل نظر یافتند. خواجو. تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است گفتم کنایتی و مکرر نمی کنم. حافظ. نرگس ار لاف زد از شیوۀ چشم تو مرنج نروند اهل نظراز پی نابینایی. حافظ. بحسن خلق توان کرد صید اهل نظر بدام و دانه نگیرند مرغ دانا را. حافظ.
زه و زاد زاد و رود من زآفت زاد و رود غمناک - دل درتب گرم و دیده نمناک (تحفه العراقین خاقانی) پلو خوران (گویش گیلکی) ساکنان یک حانه افراد خانواده، خاندان پیغمبر خویشان پیغمبر: اگر خواهی که با حشمت زاهل البیت دین باشی بباید در ره ایمان یکی تسلیم سلمانی. (سنائی)، زن وفرزندشخص
زه و زاد زاد و رود من زآفت زاد و رود غمناک - دل درتب گرم و دیده نمناک (تحفه العراقین خاقانی) پلو خوران (گویش گیلکی) ساکنان یک حانه افراد خانواده، خاندان پیغمبر خویشان پیغمبر: اگر خواهی که با حشمت زاهل البیت دین باشی بباید در ره ایمان یکی تسلیم سلمانی. (سنائی)، زن وفرزندشخص